گاهی فکر میکنم زندگی مثل داستانهاییِ که در حین خوندنش متوجه میشی موضوع اصلی چیزِی غیر از اونیِ که فکر می کردی. تازه آخر داستان هم شک داشته باشی که درست فهمیدی یا نه.
من (علی) تا مدتی اینجا نمینویسم. گاهی با هر کامنتی که پای مطلب بود کلی انرژی می گرفتم، گاهی هم با نظر(0) انرژی منفی. ممنونم از اینکه در همین مدت هم با من و افکارم همراهی کردین. ممنون رفقا.
پی نوشت: فکر کنم بد موقعی حرف از کامنت زدم. دلیل ننوشتنم تعداد کامنتها نیست. فقط زمان و انرژی زیادی که اینجا دارم صرف میکنم رو برای کار دیگهای لازم دارم. که البته با رفع اون یا بهتر بگم با رفع نگرانی ِ خودم، دوباره مینویسم. دربارهی کامنت هم باید بگم - فکر می کنم به ابن دلیل وبلاگ مینویسم که نظر بقیه رو در دربارهی چیزهایی که خودم بهشون فکر میکنم بدونم یا چیزهایی که برام جالبه رو انتقال بدهم یا در حالت خیلی ایدهآلش با کسانی که زمینهی فکری مشترک داریم آشنا بشم. اصلیترین راه هم برای این که بفهمم در یک اتاقِ خالی حرف نمیزنم، چک کردنِ کامنتِ. امیدوارم منظورم رو رسونده باشم.
وبلاگ بدیش اینه که اگر شروع بکنی نمی تونی عادت نوشتنش را از سرت بیرون کنی. خیلی ها را می شناسم که ول کردن ولی بعد از مدتی دوباره شروع کردن. بعضی وقتا با یک اسم متفاوت یا در جایی دیگر.
پا قدم من بوده فکر کنم. :))
داشتن کامنت یک نوع business است به نظر من. خیلی از وبلاگ ها بنظر من فوق العاده اند ولی کامنت کم دارند، به نسبت بعضی از وبلاگ ها
یک عالمه خواننده دارندکه بنظر من ارزش خوندن که سهله، ارزش باز کردن صفحشون را ندارند.
چرا این کارو می کنی؟
ببین گور بابای کامنت.
این هم یک انرژی مثبت
موفق باشید
به همین زودی مایوس شدی اقا؟
اگه قراره واسه کامنت بنویسی همون ننویسی بهتره. درشو تخته کن داداش... متن چهارشنبه واقعا روی من تاثیر گذاشت... فوق العاده بود. یک نگاهی به اون چیزایی که تا حالا نوشتی بکن. کارنامت بدک نیست. پارش نکن.... بشین جلوی آینه و سعی کن این حرفی که زدی پس بگیری...
تازه داشتم باهات اشنا می شدم کجا؟
حرفت در مورد کامنت قبول.ولی تو هیچ به فکر اونایی هستی که دست کم تو این چند ماه تمام مطالبت رو دقیق می خوندن ؟گیریم که پاورچین در می رفتن! دلمون تنگ میشه که...
منتظر می مونیم همه که دوباره برگردی...