قصد نوشتن نداشتم اما حیفم آمد این شعر و لینک را نذارم.
؛خم شده روی پیشخان قراضهی باری ارزان
تا چیزی بفهمد از این جهان
دود سیگار گوشهی لبش را دوست دارد
که میرود
لا به لای خیالهایی که کنار قراضه نشستهاند
جاز را دوست دارد
صحنهی آخر فیلمها را دوست دارد
زنهای اول شب را دوست دارد
مردی
که خم شده
روی پیشخان دیروز
تا چیزی بفهمد از این جهان؛
-از پوکه باز
سلام.شب خوش.امشب لطف بزرگی در حقم کردین.شما به این اقای پوکه باز دسترسی دارین؟
ممنون که خبرم کردین.اگه به کوروش خان دسترسی داشتین بهش بگین من تو ای دی ماریا منتظرشم همیشه.از کرج.بهش بگین خیلی بی معرفتیه که ادم یهو بذاره بره.بگین من منتظرم.یا حد اقل از طریق بلاگم باهام تماس بگیره.
خیلی متاسفم که به شما زحمت میدم.
خدانگهدار.
سلام .خوبی؟فکر نکن اصلا بهت سر نمی زنم ها !مطمئن باش :)راستی خیلی ناز شد اینجا از رنگ جورابت بهتره