خوب دیگه گندشو بالا آوردم. میدونم. اینجوری نصفه و نیمه وبلاگ نوشتن نمیشه. خودم اغلب اگر به وبلاگی برخورد کنم که مثلاً دوهفته است مطلب تازه ننوشته حس خوبی نسبت به نویسندهاش پیدا نمیکنم. فقط میتونم امیدوار باشم از این حالت دربیاد. همین.
+
بعد از دو هفتهای که روزهی کتاب داشتم، بالاخره کتاب "نوشتن با دوربین" را خوندم. البته آخرهای کتابٌ فقط ورق زدم. من به طور کلی به کتابها یا فیلم هایی که زیاد سروصدا میکنن حساسم، یعنی نمیتونم برم طرفشون. مثل فیلم مارمولک که هنوزم کامل ندیدم. و مثل این کتاب.
نکات جالب زیادی توی کتاب میشه پیدا کرد. مثلاً اینکه از هر ده نفری که آقای گلستان باهشون برخورد کرده نه نفرشون آدمهای پرت (این کلمه، کلمه کلیدی ِ کتاب) و احمق و بیشعوری بودن. یا اینکه اگر آثاری از ایشون مورد توجه واقع شده اصلیترین دلیلش داشتن شعور بوده (چیزی که بقیه ندارن) . ولی یکی از بامزهترین نکات سوالهای مصاحبه کننده است. مصاحبه با این سوال شروع میشه که نقش شما و بقیه هم فکراتون در موج نوی سینما چی بوده، گلستان هم میگه این سوال خیلی پرتِ و اصلاً اعتقادی به موج نو نداره. بعد این سوال به شکلهای گوناگون تکرار میشه و تازه دویست وسی وسه صفحه بعدِ که مصاحبه کننده میپرسه " آیا اصلاً شما به جریانی به عنوان موج نو اعتقاد دارید؟"
اِنقدر از این دست حرفها زیاده که حرفهای منطقی ِ گلستان توش گم شده.
بازهم دارم میرسم به همون تئوری خودم: هیچ دلیلی نداره که تمام صفات خوب یک اثر هنری، در خود هنرمند هم وجود داشته باشه.
+
جمعه صبح در دانشگاه فردوسی نفس عمیق رو نمایش میدن و برای ورود باید بری کارت بگیری، اون وقت میگم کسی کارت اضافه نداره و احیاناً نمیخواد منو مهمون کنه؟ به خدا موقع دیدن فیلم خیلی بچه آرومی هستم ها. میتونین از ایشون بپرسین. منتظر یاری سبزتان هستیم.
امروز صبح که کنکور بود و خبری از نمایش چیزی نبود !!من الان از اونجا میام..کجا نمایش میدادن که ما ندیدیم؟