دو سه ماهِ قبل که مشغول خوندن "وقتی یتیم بودیم" نوشتهی "کازوئو ایشی گورو" بودم، قصد داشتم از این کتاب و نویسنده اینجا بنویسم. ولی کتاب اِنقدر ضعیف تمام شد که بیخیالش شدم. دیشب سینما چهار فیلمِ "بازماندهی روز" رو که بر اساس کتاب همین نویسنده ساخته شده بود رو پخش کرد و این بار دیگه تصمیم گرفتم بنویسم.
ایشی گورو متولدِ ژاپن ِ ولی از شش سالگی در انگلیس زندگی کرده و رمانهاش رو به انگلیسی مینویسه. من فقط دوتا رمان ازش خوندم. اولی "وقتی یتیم بودیم" با ترجمهی خوبِ مژده دقیقی. یک داستان تقریباً کارآگاهیِ که در زمان بین دو جنگ میگذره. تعریف و تمجید از این رمان رو زیاد شنیده و خونده بودم (به خصوص در روزنامه شرق) ولی حوصله و صبر فراوونی میطلبه خوندن این کتاب مضاف بر اینکه آخرهای داستان به نظرم حوصله خود نویسنده هم سر میره و رمان یه جورایی سَمبل میشه.
اما رمان دوم "بازماندهی روز" با ترجمهی دریابندری. خود رمان، رمان قابل قبول و خوندنیِ که حتی دو سه بار هم میشه بازخونیاش کرد. اما نکتهای که مورد نظر ِ من ِ ترجمهی محشری که دریابندری کرده. لحن غالب در این داستان لحن مضحک و رسمی پیشخدمتی است که یک عمر ناچار بوده است در دایره زبان خشک و بیجانی که بیرون رفتن از آن در حد او نیست حرف بزند*. خب همینجا به نظر میرسه که ترجمهی این رمان باید چیز ِ مضحکی از آب دربیاد، اما چارهای که دریابندری پیدا میکنه هم جالبه: مشکل در پیدا کردن صدایی بود که بتواند جانشین صدای روای داستان بشود، و من به این نتیجه رسیدم که چیزی بسیار نزدیک به این صدا از لابهلای سفرنامهها و مکاتبات و خاطرات دورهی قاجار به گوش میرسد*. و بالاخره اینکه ترجمهی داستان با این شگرد اصلاً بیرونزده و جلبِ توجهکن(!) نیست و ای کاش ما سه چهارتا مترجم دیگه مثل نجف دریابندری داشتیم.
یه جایی هم خوندم ایشی گورو برای نوشتن "بازمانده روز" (یا برای گذران زندگی) چند وقتی در قصر باکینگهام کار میکرده. کتابهای دیگهی گورو هم مثل اینکه چاپ شده: منظره پریده رنگ تپهها و هرگز رهایم نکن .
*از مقدمهی کتاب
+
در ضمن فکر کنم این رو هم لازمِ بگم که: جواب دوستانی که در کامنت سوال میکنن رو همون جا میدم.
خوشوقت...
این روزها همش ایم این کتاب رو میشنوم. اول وبلاگ انگلیسی رستو با این اسم. بعد هم شبکه چهار فیلمش رو نشون داد. بعد هم خودم در کتابخوونم یداش کردم. البته به زبان اجنبای. فکر کنم باید بخوونمش
این یعنی این که کتابه دنبالت می گرده که بری بخونیش!
کاشکی بیشتر از کتاب های کازوئو می گفتی...