افه چسی و باقی قضایا


۱.تا به حال شده بارها نمونه این جمله رو بشنوم که " همه چی نسبیه. همونطور که انیشتین گفته همه چی نسبیه" یا   " نسبیت انیشتین یعنی این که مطلقی نیست".

۲."از دیر باز روشن بوده است که همه حرکات را از دیدگاه تصوری که در ذهن ما ایجاد می کنند
صرفا باید حرکاتی نسبی شمرد. ..از نظر اصول اهمیتی ندارد که حرکت نسبت به چه جسمی مقایسه می شود. چنانکه گفته شد این مطلبی آشکار و بدیهی است، اما نباید آن را با حکم بسیار جامعتری که که اصل نسبیت خوانده شده اشتباه کرد."*

۳. سه نداره دیگه! همین.


*نسبیت. آلبرت آینشتاین

...
فواد : برای من یه سئوال پیش اومده ، در کتاب سومت ، یک پیرمرد دوست داشتنی می اومد و ملت رو پند و اندرز می کرد اون کی بود؟
کا : کنفوسیوس ، حکیم معروف چینی یا یکی شبیه اون !
فواد : خب ، اون به شما چه ربطی داشت؟
کا : فکر می کرد خیلی حرفهای با حالی می زنه . اون رگ خواب ملت ما رو فهمیده بود ! ما عاشق جمله های قصار بی سر و ته هستیم  که قاب کنیم و بزنیم بالای سرمون یا مثلا بذاریم توی وبلاگمون ! هر چی شر و ور تر و مبهم تر بهتر !

از { گفتگوی هادی تونز با "آقای کا" }

خوندنی ها

حادثه عجیب برای سگی در شب. اینی که من خوندم رو انتشارات کاروان چاپیده بود و موضوعش هم همون موضوع نخ نمای دیدن دنیا از دریچه ذهن یک انسان غیر عادیه. کتاب یک بار مصرفه و اون طوری که این روزها اسمش این ور اون ور میاد ارزش توجه زیادی رو نداره.

فانی و الکساندر رو از نمایشگاه گرفته بودم . فیلم نامه 13 از سری صد فیلمنامه که نوشته اینگمار برگمانه و بیشتر از این که به فیلم نامه شباهت بده به یک رمان کلاسیک شبیهه. تا اواسط داستان بسیار کسل کننده است تا وقتی که کشیش وارد داستان میشه و بالاخره گرهی در داستان اتفاق میفته و انگیزه برای خوندن 100 صفحه باقی مونده پیدا میشه.

و اما ترس و لرز نوشته املی نوتومب که فیلمش رو چند هفته پیش سینما چهار گذاشت و باز هم خوندن کتابش لذت بخش بود. در ضمن فیلم به طرز  عجیبی به کتاب وفادارِِِِِِِِِِِِِه. یعنی حتی دیالوگ ها هم دقیقا تو فیلم هست. توصیه می کنم ببینین و بخونینش.

دیشب به چه فلاکتی مرگ در آند رو تموم کردم. اگر مترجم آشنا نبود فکر میکردم یک نفر اینو به جای نوشته یوسا جا زده. کسی سالهای سگی رو خونده؟ اون چطوره؟

                                               If there's a God or any kind of justice under the sky
                                                  If there's a point, if there's a reason to live or die
                                     If there's an answer to the questions we feel bound to ask 
                                           Show yourself - destroy our fears - release your mask

یاد اون شوخی قدیمی افتادم، میدونین، یک نفره میره پیش یک روانکاو و می گه :
دکتر برادرم دیوونه شده، فکر میکنه مرغه.
و...اِ...دکتر می گه :
خب چرا بستریش نمی کنی؟
وطرف میگه:
می خوام اما آخه تخم هاش رو لازم دارم.
خب فکر میکنم این شوخی خیلی خوب احساس من رو نسبت به روابط آدم  ها نشون میده. می دونین، همه غیر عقلانی، پوچ ان و ... اما... فکر می کنم برای این ادامه اش می دیم که ... بیشترمون تخم مرغ هارو لازم داریم.

آنی هال {وودی آلن}

بز کشی


سور بز تموم شد. خیلی لذت بخش بود، انگار بعد از یک عمر دیدن لیگ دسته یک ایران، بشینی کالچیو رو ببینی. نکته های زیادی تو کتاب بود که از کشف کردن و خوندنش خیلی لذت بردم. اولیش شاید این باشه که میتونی خودتو راحت به دست نویسنده بسپاری تا هر جا می خواد ببردت. کاری که اغلب با نویسنده های ایرانی نمی شه کرد برای اینکه منظورم روشنتر بشه یه مثال می زنم: تو رمان پاگرد تا آخر کتاب نمی شه متوجه شد که شخصیت پزشک و ویلیام و اون بچه و بیژن یه نفر هستن و وقتی آخر کتاب متوجه این مسئله می شیم خیلی سخته که اون سادگی و مهربونی و دلسوزی پزشک دهکده رو با خشونت سرباز یه جا جمع کنیم و یا بهتره بگم اصلا جمع شدنی و قابل باور نیستن. اما تو سور بز میدونستی اگر اینجا تفنگی آویزوون میشه بعدها قراره ازش استفاده درستی بشه و لازم نیست توئه خواننده گره هایی رو که بر اثر اشتباه نویسنده  تو داستان افتاده باز کنی.
دومی استفاده از یه نوع تدوین سینمایی بود. فرض کنید چند نفری در اتاقی جمعن و شخص A مشغول تعریف کردن داستانی برای بقیه است و با شروع تعریف داستان ما بی واسطه با داستان روبرو میشیم ، انگار نویسنده جای خودشو به اون راوی داده. بعد یکی از افراد حاضر در اتاق سوالی میپرسه و ما باز به اتاق برمی گردیم تا فراموش نکنیم این داستان رو شخص A داره تعریف میکنه و بعد باز به تعریف داستان بر می گردیم و این حلقه تکرار میشه. خود این تکنیک هم زیبا اجرا شده هم خوب در داستان جا افتاده. به اصطلاح داستان این نوع  تکنیک رو میطلبیده.
سومی بر می گرده به ساختار رمان. یوسا با استادیت تموم و ریزبینی (لذت بخشی ) تونسته نشون بده که اجزا بی اهمیت چه طور میتونن یک کل با اهمیت رو تشکیل بدن. اینو نمیتونم روشنتر توضیح بدم. یوسا خونده ها میفهمن من چی میگم  
چهارمی نوع شخصیت پردازی شخصیت های حاشیه ای رمان. تو خیلی از داستان ها آدم های حاشیه ای، شخصیت هایی هستن که پرداخت درستی نشدن. بازم مثال میارم از پاگرد: شخصیت دانشجوی انجمن اسلامی و نوش آفرین اصلا پرداخته نشدن و در حد سابقه ذهنی خواننده از این دست آدمها باقی میمونن. اما اینجا با به کار بردن حجم خیلی کمی و بدون خارج شدن از اصل داستان شخصیتشون پرداخته وقابل باور میشه.
اما تنها ضعف رمان هم به نظرم در طولانی شدن بیش از حد فصل های میانی بود و خستگی خواننده.

لینک های مرتبط:
{ نوشتن دیکتاتورها - شرق } 
{ پایان یک دیکتاتور - کاپوچینو (رحمت الله) }

{«سور بز» جشنی برای تمام فصول }
{پنجره پشتی خوابگرد }

چگونه یک "زن زیادی "بسازیم یا ساختن فیلم فمینیستی در یک دقیقه

 
 خب اول احتیاج به یک زن ترجیحا باسواد داریم که میتونه مستقل زندگی کنه و اساسا احتیاجی به هیچ مردی نداره . اما به خاطر حرف در و همسایه یا فشار خانواده مجبور شده ازدواج کنه . با کی؟خب اینم روشنه، یک مرد بی سواد ترجیحا بازاری با مقادیری سبیل و پشت مو و حرفهای دم بازاری .حالا همه چی حاضره برای اینکه مرد به زن زور بگه و زن هم در حال لباس روی بند انداختن در نهایت مظلومیت اشک بریزه. چه جوری باید زور بگه؟ میتونه روش اسید بپاشه یا مزاحمش شه؟ نه این ایده قدیمی ایه و مال خواستگارای سمج.مثلا میشه پای زن سوم روهم وسط کشید و مرد در کمال پررویی با اون رابطه داشته باشه و زن هم فقط اشک بریزه ( میشه این نما رو با نمای درشت چهره زن و یک موسیقی اشک درآر ساخت ) .
بعد از اینکه اشک هاش تموم شد (و یک ساعت از فیلم گذشت) یهویی زن فیلم یادش بیاد که میتونه اعتراض کنه . اینجوری: کافیه اتفاقا همراه شوهرش و اون زن سوم سفر کنن و اتفاقا جاده بند بیاد و مجبور بشن شب تو یه بیغوله ای بمونن و اتفاقا یک بنده خدایی آدم بکشه و اتفاقا زن شب خوابش نبره و اتفاقا همون آقای قاتل رو ببینه و با دوتا دیالوگ هم دیگه رو بفهمن و قرار بشه آقای قاتل انتقام مظلومیت ها رو بگیره ( توجه کنین که تکیه گاه بازم یه مرد دیگه اس ).و بعد میتونیم سر صبر و با تفصیل فراوان ( چیزی که زیاده حوصله!) با شنیدن سرگذشت قاتل و زن سوم و مرد ، مدت زمان فیلم رو زیاد کنیم. و در آخر هم که مرد داستان ارزش مردن نداره پس همینجوری ول میشه  و آقای قاتل هم طی یک عملیات خود درگیرانه پاش پیچ می خوره و میره رو اسلحه اش و میزنه خودشو میکشه و زنهای فیلم هم به رهایی میرسن.
 در ضمن میشه یه مرد خوب هم به فیلم اضافه کرد تا انقدر منتقدها غر نزنن چرا فیلمتون مرد خوب نداره . مرد خوب میتونه یه افسر پلیس با احساس و زخم خورده روزگار (با صدای کارآگاه رکس!) باشه که هروقت لازمش داشتیم کنار آتیش گشت بازرسی باشه و تیکه های فلسفی بپرونه. اگرم شباهتی به پلس های واقعی نداد چه اهمیتی داره ؟ بالاخره فیلم محلی برای وقوع اتفاقاتی که در واقعیت امکان وقوع ندارن.


adabe bi gharariچند شب پیش "آداب بی قراری" یعقوب یادعلی رو خوندم و زیاد خوشم نیومد. رمان، داستان مردی که نمی خواد پای بند زندگی زناشویی بشه و از طرفی هم حالا که چند سال از زندگی مشترکش می گذره نمی دونه چی کار باید بکنه. برای خلاصی تصمیم میگیره صحنه کشته شدن خودشو بسازه و صورت مسئله رو پاک کنه. فصل بعدی، داستان ادامه زندگی مجردی مرد بعد از مرگ دروغیه. و فصل بعد که همون فصل آخر نه ادامه منطقی فصل دو و نه یک. انگار  مرد از تصمیمش برای صحنه سازی منصرف شده ولی  تمام اتفاقات فصل دو هم براش رخ داده. چیزی که منطقا نمیتونه درست باشه. هرچند باید باز هم بخونم تا نکات بیشتری دستمو بگیره و داستان روشنتر بشه اما فکر می کنم رمان، پتانسیل این بازخوانی ها رو (برای من) نداره.


پنجشنبه اتفاق جالبی افتاد : تو کتاب فروشی امام -عبدالله کوثری رو دیدم و چند دقیقه ای حرف زدیم از یوسا و کتابایی که ترجمه کرده و واقعا مجذوب شخصیت دوست داشتنی اش شدم. و خوشبختانه من کم حرف این بار برای پیش بردن صحبت زحمت چندانی لازم نبود بکشم بس که استاد دهن گرمی داره. از کتاب فروشی که بیرون آمدم برای چند دقیقه ای به مشهدی بودنم افتخار کردم!

هی این واقعا جالبه:‌ کشف دهمین سیاره .

آخی امشب کاری ندارم که قرار باشه فردا تحویل بدم. پشه بند میبندم و سور بز رو هم بر میدارم و با مستر یوسا تو هوای آزاد عشق بازی می کنیم. جای شما هم اصلا خالی نیست، ایوون خونه به اندازه دو نفر بیشتر جا نداره. با عرض شرمندگی.

ویژه نامه گلشیری

golshiri 
شرق ویژه نامه ادبی چاپ کرده به نام ادب نامه که این اولین شماره اش کاملا اختصاص داره به هوشنگ گلشیری. یک مصاحبه راجع به جزئیات زندگی گلشیری که مثل همیشه با فرزانه طاهری انجام شده،  یادداشت رضا قاسمی و مقاله های عباس میلانی و ابوتراب خسروی -نوشته هایی که حیف   " گلشیری خوانده ها" از دست بدن. و چند مقاله و نوشته دیگه که اکثرا حول شخصیت گلشیری نوشته شده و تنها مقاله ای هم که به نویسنده و کارهای اجتماعی اش تاخته، نوشته یار علی پور مقدم-. در مجموع این شانزده صفحه رو از دست ندید.

{ جوانمرگی پیر ما - ادب نامه شرق }